شکریه ولد محمد کریم:
ما از باشندگان بسیار قدیم ده خدایداد کابل هستیم. در آنجا حزب اسلامی با شورای نظار درگیر بود. هر دو جناح از سلاحهای سنگین استفاده نموده و افراد ملکی را خلاف خواست خودشان و یا بدون این که از اهداف جنگ چیزی بدانند با زور به میدان جنگ می بردند.
یکی از قربانیان این عمل غیر انسانی برادر خودم می باشد. با شدت گرفتن جنگ حزب اسلامی عقبنشینی کرده، شورای نظار حاکم شد و نیروهای آن فردای همان روز به خانههای مردم رفته و پسران جوان را با خود بردند.
در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۷۲ حوالی ساعت ۹ شب بود که دروازه ما تک تک شد و فورا افراد مسلح و ملبس به پیراهن و تنبان و کرتی پلنگی داخل حویلی ما شدند. با من و برادرم گپ زدند که باید پسران جوان برای دفاع از منطقه به ما بپیوندند. برادرم محمد نسیم را که ۲۲ سال داشت به زور با خود بردند و به تضرعهای من گوش ندادند .
دین محمد ولد نور احمد:
من مسکونه قریه هیبت خیل ولسوالی سیدخیل ولایت پروان و پدر دو دختر و چهار پسر میباشم.
در سال ۱۳۶۰ با خانم و اولادهایم جهت شرکت در مراسم ازدواج خواهر عروسم به منطقه داک سیدخیل رفتیم. هنگام شب دو دختر و یک پسرم با خانم برادر شان همانجا مانده و ما چون مالدار و زمیندار بودیم خانه آمده و قرار بود فردا دوباره به مراسم برگردیم.
صبح آن روزهلیکوپتری را دیدیم که معمولا برای انتقال اکمالات به پایگاههای نظامی واقع قلعه سرخ ولسوالی جبل السراج ولایت پروان میآمد. طیاره مذکور وقتی تجمع تعداد کثیر اهالی قریه داک را در یک خانه دید، بدون این که بدانند مسئله از چه قرار است طیاره بمبافگن را فراخوانده و بر آن خانه حمله میکند. مردم حاضر جهت محافظت بیشتر هجده طفل به شمول دو دختر و یک پسر مرا به صوف -محلی که به همین منظور توسط باشندگان تعمیر گردیده بود- می فرستند. همه اطفال از فرط ترس دور کلانترین دختر که ۱۶ سال داشت، حلقه زده زنند. بمب مستقیما همین صوف را هدف قرار داده و همه جا را با خاک یکسان می کند .
منا بنت بندرینات:
از سالیان متمادی در کوچه هندوگذر شور بازار کابل بودوباش دارم. با سرازیرشدن تنظیمها به کابل، افراد شورای نظار به قومندانی داراب کنترول شهر کهنه را بدست گرفت. در همان ابتدا درمسال را غارت و تمام بتهای ما را به سرک عمومی انداخته، با تحقیر و مسخرگی به وسیله سلاحهای مختلف آن را در برابر چشمان ما نابود کردند. آنان از ما میپرسیدند که چرا به وطن خود نمیرویم چون از هندوستان هستیم. این وحشیها نمیدانستند که وطن اصلی و آبایی ما افغانستان بوده و است

در صبح ۳۱ حمل ۱۳۹۵، درست زمانیکه همه به سوی کار میرفتند و مسیر پل محمود خان پر از اذحام ترافیک بود، انفجار مهیب بوقوع پیوست و دریای کابل را با خون بی گناهان آبیاری کرد. این انفجار که در مقابل یکی از نهاد های امنیتی (ریاست امنیت رجال برجسته!) اتفاق افتاد، بیشترین قربانیان اش از میان مردم عادی بود که برای بدست آوردن لقمه نانی سرگردان بودند.
ارقام رسمی شمار زخمی ها را بیش از ۴۰۰ نفر و شمار کشته شدگان را ۶۴ نفر ارایه میدهد. اما با در نظر داشت شدت و ساحه انفجار، تعداد تلفات به مراتب بیشتر از آن است. این از خونین ترین حوادثی است که در ۸ ماه گذشته در کابل اتفاق افتاده است.

د ۱۳۵۸ کال د حمل په ۳۱مه د کنړ وګړي د روسانو او د دوی د چوپړانو په لاس د کرهالې د اوسیدونکو د بې رحمانه وژلو شاهیدین وو. کودتا کوونکي چې د خپل بریالیتوب په مستئ کې ډوب وو، له ځان او شاوخوا اطرافیانو پرته د نور چا منلو ته حاضر نه وو او هر مخالف آواز یې د ټوپک په زور غلی کاوه. هغوی غوښتل چې د دې له لارې خپلې ناوړې واکمنۍ ته دوام ورکړي.
شهنواز تڼی، صادق عالمیار، شهنواز شهواني، سپین جان لالهاند او د روسیې یو شمیر نور لاسپوڅي د دې ټول وژنو لاملین بلل کیږي. هغوی نه یوازې د ترسره شویو جنایتونو په اړه ځان مسئول نه ګڼي، بلکې زیاتره یې په آزادانه ډول ژوند کوي. له دوی څخه یوازې صادق عالمیار تیر کال په هالنډ کې ونیول شو او دوسیه یې د هالنډ پولیسو لخوا د پلټنو لاندې ده.

در ۳۱ حمل ۱۳۵۸ مردم کنر شاهد قتل و کشتار بیرحمانه باشندگان کرهاله بوسیله روس ها و نوکران شان بودند. کودتاچیان که مست پیروزی خود بودند، جز خود و حلقه های محدود اطراف شان حاضر به پذیرش کسی دیگر نبوده و هر صدای مخالف را از دم تیغ می کشیدند. آنان میخواستند با توسل به این نوع قساوت حاکمیت ننگین شان را تداوم بخشند.
شهنواز تنی، صادق عالمیار، شهنواز شهوانی، سپین جان لالهند و چندین نوکر فرومایه روسها از مجریان اصلی این قتل عام به حساب میآیند. آنان نه تنها خود را در مقابل جنایات انجام یافته مسوول نمیدانند، بلکه اکثر شان آزادانه زندگی می کنند. تنها از این میان صادق عالمیار سال گذشته در هالند دستگیر شده و قضیه اش تحت بررسی پولیس هالند قرار دارد.

ستایش قریشی دختر۶ ساله افغان به تاریخ ۱۳حمل ۱۳۹۵ بعد از ربوده شدن توسط یک شهروند ایرانی در ورامین تهران ابتدا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و سپس بطور وحشیانه به قتل میرسد.
فامیل ستایش بعد از تلاش های فراوان موفق به پیدا کردن دختر خردسال شان نشده و پولیس را باخبر میسازند. از آنجاییکه افغانهای مهاجر در ایران از ابتدایی ترین حقوق انسانی برخوردار نیستند پولیس تهران هیچ ارزشی به این مسئله نداده و اقدامی برای یافتن ستایش نمی کند .

به تاریخ ۱۸ حمل ۱۳۹۲ در اثر حمله هوایی سربازان امریکایی بر دره شلتن ولسوالی شیگل ولایت کنر ۱۲ تن به شمول ۱۱ طفل و یک زن به شهادت رسیدند.
خبرگزاری «رویترز» تعداد قربانیان این جنایت را ۱۲ تن( ۱۱ کودک ویک زن) گزارش کرد، اما تعداد واقعی قربانیان این قتل عام مانند صدها جنایت دیگرمستور ماند.